۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

در جستجوی رنگین کمون/همگی از خونه زدن بیرون

نشسته بوديم توي کلاس شماره 2 طبقه دوم،درس بخوانيم مثلاً براي امتحان ساعت بعدمان
از اين درس مزخرفهاي اختياري بود که اجباري بايد بگذراني
از اين حفظ کردنيهاي الکي که همه طول ترم کلاسش،به قورمه سبزي خوردن و خنده و توي بغل هم روده بر شدن من و سيبت گذشته بود
از اين کلاسهايي بود که يکهو صداي هايده از موبايل يکي مي پيچد
از اين کلاس خوشحالها که ما به قول استادش لوج نشين هاش بوديم
حالا سر امتحانش همه جمع شده بوديم و از جزوه هر کسي يک تکه را حفظ مي کرديم
آستر مانتوي من پر از تقلبهاي اتو شده بود و جيب هاي سيبت تکه هايي بود که من نرسيده بودم ضميمه خودم بکنم
رها داشت کله اش را مي خاراند بلکه محتويات توش تحريک شود
عصباني که شد سرش را آورد بالا گفت لعنتي مث الکل مي مونه،نخونده مي پره
...
سيبت نصف شب زنگ زده،يادش افتاده بايد قبل از اينکه بچه ماري به دنيا بيايد برويم خانه ش
بعد از اين همه سال گلار،رها را گذاشته رفته که زنِ يکي ديگر باشد
نادر قزوين زندگي مي کند
سحر را اتفاقي روزي که رفته بودم مدرک بگيرم توي پله ها ديدم،سلام کرديم و تمام
اردي تا حالا احتمالاً از ايران رفته است
ساسان زن گرفته و سربازي رفته و يک کارمند عادي است
آزي ما را "خاطرش نيست"
از سينا بي خبريم
و احتمالاً به جز من هيچکس آنروز را که تقلبهامان را معامله مي کرديم به ياد نمي آورد
پی نوشت:1.اسامی مستعار است
2.عنوان مال آهنگ کیوسک است که اینجا می توانید دانلودش کنید

۱ نظر:

behnam گفت...

فکر کنم اول شدم ... :دی
من هم هم ... همین حالت رو در مورد خیلی از خاطرات دبیرستان و دانشگاه دارم ...