۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

امروز اون پسر خوش قیافه ای که با من از اتوبوس پیاده شد،خیلی قبل از اینکه برسیم سر کوچه ای که می خواست بپیچه توش؛دست کرد تو کیفش و کلیداشو در آورد
آدمایی که اینهمه قبل از رسیدن کلیدشونو در میارن،یا مطمئنن هیشکی پیششون نیست،یا مطمئنن اونی که پیششونه منتظرشون نیست
پی نوشت:این روزها سراسر من درد می کند

۱ نظر:

مارمولي گفت...

يا هيچكدوم