۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

بدون اینکه حرف بزند،تند تند رفت حموم،بعد یکجوری راه می رفت که یعنی من عجله دارم،جای مهمی دارم می رم،و چون با تو قهرم بهت نمی گم
بعد آرایش کرد،همانطور یکجور که من بفهمم عجله دارد،لباس پوشید و رفت
بعد که رفت زنگ زدم به آقای مخفف،دو سه بار توی یک مکالمه 45 دقیقه ای قهر کردم،وقتهایی که برای کسی که نسبتی با شما ندارد قهر می کنید احساس می کنید تهوع آورید،من هم تهوع آور بودم واقعاً
بعد وصل شدم اینترنت،در کمال شگفتی اولترا کار کرد،در کمال شگفتی رفت توی فیس بوک و من بعد از یک ماه چشمم به جمال پروفایلم روشن شد
نیم ساعتِ بعدش را داشتم توی خانه می دویدم و خودم را به هر چیز قابل کوبیدنی که می شد می کوبیدم،
یک عکس توی فیس بوک دیده بودم،که مثل وقتهای تصادف که آدم اولش داغ است خوشحالم کرد،و بعد که داغیش رفت کز کردم یک گوشه و غصه خوردم
عکسه هی یادم آورد که جمعه عصر است و هی یادم آورد که باید خفه شوم و هست که هست
تلفن را کشیدم،گوشیم را هم یکجایی گذاشتم که جلوی چشمم نباشد
بعد ده بیست صفحه شریک جرم خواندم،و هر سه دقیقه یکبار هی آمدم پای کامپیوتر عکسه را نگاه کردم،آه کشیدم و دوباره برگشتم سرجام
فیلم گذاشتم،فیلمه را هزار بار دیده بودم،حوصله م سر رفت،یکی دیگه
آمیلی گذاشتم،حوصله م سر رفت،آدم به غیر از شبهای روشن چه فیلم دیگری را می تواند این همه بار ببیند؟
نفهمیدم کی خوابم برد،با صدای در و بوی زرشک پلو مرغ همسایه های پایینی بیدار شدم
شب شده بود!
آدم تا آخر عمر دلش طاقت چند تا جمعه عصر بیاورد خوب است؟

۲ نظر:

ایمان خلیفه گفت...

سلام دوست قدیمی. همان موقع که تو داشتی املی می دیدی کانال 4 اشت یک فیلم دیگه از ژان پیر ژونه را نشان می داد به نام کلا سر در گم( با جرح و تعدیل) پر از بازی های املی وار بود.
راستی پست ماقبل آخر قبل از این یکی رو (فهمیدی که) دوست داشتم. انواع زندگی.

anahid گفت...

آدم به غیر از شبهای روشن چه فیلم دیگری را می تواند این همه بار ببیند؟